شمسی: ۱۴۰۴-۰۶-۳۰
میلادی: 2025-09-21
ورود یا ثبت نام

الگوی شمعی انبرک کف (Tweezer Bottom) / راهنمای کامل ترید

با الگوی شمعی انبرک کف آشنا شوید؛ یک الگوی بازگشتی صعودی قدرتمند برای تشخیص نقاط ورود ایده‌آل. آموزش کامل نحوه تشخیص، استراتژی‌های ترید، نکات حرفه‌ای، مزایا و معایب این الگو در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی.

الگوی شمعی انبرک کف (Tweezer Bottom) / راهنمای کامل ترید

الگوی شمعی انبرک کف

الگوی شمعی انبرک کف چیست؟

انبرک کف یک الگوی بازگشتی صعودی است که یک پایان بالقوه برای مومنتوم نزولی فعلی یک دارایی را اطلاع می‌دهد. این الگو از دو کندل متوالی با کف‌های عینا یا تقریبا یکسان تشکیل می‌شود که یا در پایین‌ترین سطح قیمتی آن دارایی طی یک روند نزولی، یا در پایان یک پولبک طی یک روند صعودی (در صورت وقوع) رخ می‌دهد. بنابراین، این الگو بیانگر یک ریجکت آشکار از قیمت‌های پایین‌تر است و ممکن است بعنوان یک نقطه‌ی "جهش" برای یک حرکت صعودی پیشِ رو (یعنی رالی قیمت) عمل کند.

الگوی انبرک کف نشانه‌ی چیست؟

انبرک کف صعودی، یک نمایش بصری از تمایلات بازار است که در حال تغییر از مومنتوم نزولی است. زمانی که این الگو شکل می‌گیرد، نشان می‌دهد که فشار فروش در حال افت است، که موجب تغییر در توازن قدرت بین خریداران و فروشندگان می‌شود. این تغییر می‌تواند درنهایت به تغییر روند کلی یک دارایی طی یک روند نزولی یا در پایان پولبک قیمتی جاری یا اصلاح طی یک روند صعودی منجر شود.

نحوه‌ی تشخیص الگوی شمعی انبرک کف

نحوه‌ی تشخیص الگوی شمعی انبرک کف

در ادامه چهار معیار اصلی برای تشخیص یک الگوی انبرک کف صعودی در یک نمودار قیمت ذکر شده است:

  • سطح قیمتی: هر دو کندل بایستی دارای کف‌های عینا یا تقریبا برابر باشند.
  • کندل اول: بایستی یک کندل نزولی باشد (تا نشان دهد که کماکان بخشی از آن حرکت نزولی است).
  • کندل دوم: در حالت ایده‌آل، یک کندل صعودی (کندل خنثی نیز معتبر است ولی کمتر ایده‌آل است)، تا نقطه‌ی شروع یک تغییر در تمایلات بازار را نشان دهد.
  • موقعیت نموداری: هر دو کندل بایستی در پایین‌ترین نقطه‌ی یک روند نزولی جاری یا طی یک پولبک ماژور در یک روند صعودی ظاهر شوند.

نسخه‌های مختلف الگوهای شمعی انبرک کف

نسخه‌های مختلف الگوهای شمعی انبرک کف

در ادامه نسخه‌های مختلف انبرک کف آمده‌اند که به احتمال زیاد در نمودارهای واقعی قیمت خواهید دید.

این دو نسخه‌ی اول، شکل‌های استاندارد انبرک کف هستند. هرچند، نسخه‌ی اول با سایه‌های بلند را می‌توان ایده‌آل‌تر دانست و در مجموع، الگوی شمعی قدرتمندتری تلقی می‌شود. کندل اول (علیرغم نزولی‌بودن) از هم‌اکنون یک ریجکت قدرتمند از قیمت‌های پایین‌تر از این را نشان می‌دهد. کندل دوم این تمایلات را با دفع‌شدن از همان سطوح قیمتی پایین‌تر تقویت می‌کند و بیانگر این است که خریدارها در حال جذب کامل فشار فروش هستند. در سوی مقابل، این دو کندل در نسخه‌ی دوم یک داستان اندکی متفاوت را روایت می‌کنند. درعین‌حال که کف‌های کاملا برابری باهم دارند، این دو کندل کف، تغییر شدیدتری در تمایلات بازار را نشان می‌دهند. کندل اول که یک “ماروبوزوی” نزولی است بیانگر یک حرکت نزولی قاطع است، ولی کندل دوم، این فضا را کاملا معکوس می‌کند (یا حداقل این‌طور به نظر می‌رسد).

نکته‌ی تخصصی: در نسخه‌ی دوم، چک کردن حجم معاملات واجب است. ما توصیه می‌کنیم که این ستاپ را فقط زمانی زیر نظر بگیرید که کندل دوم حجم به‌شدت بالاتری از اولی دارد. اگر کندل اول (خرسی) حجم بسیار بالاتری داشته باشد یا اگر کندل دوم (گاوی) حجم نسبتا کمی داشته باشد، ممکن است صرفا یک وقفه پیش از ادامه‌ی روند نزولی باشد.

نسخه‌های مختلف الگوهای شمعی انبرک کف

در اینجا می‌توانیم نسخه‌های متضاد انبرک‌های سقف صعودی را ببینیم. همان‌طور که نشان داده شده است، نسخه‌ی سوم، یک الگوی “پوشای صعودی” نیز هست، که یک الگوی بازگشتی صعودی دیگر است که در آن، کندل دوم، محدوده‌ی کندل اول (هم بدنه و هم سایه‌ها) را بطور کامل اینگلف می‌کند یا می‌پوشاند (که بیانگر تسلط فشار خرید کندل دوم است). این امر قدرت بیشتری به این الگو می‌دهد؛ مخصوصا بعنوان یک الگوی بازگشتی طی یک روند نزولی. در سوی مقابل، نسخه‌ی چهارم الگوی انبرک کف یک "الگوی نوار داخلی" است که در آن، کندل دوم (هرچه کوتاه‌تر بهتر) بطور کامل توسط محدوده‌ی کندل اول پوشانده شده است. معمولا این الگو نشانه‌ی بلاتکلیفی درباره‌ی حرکت بعدی قیمت است و به یک کندل تایید نیاز دارد تا روشن کند که آیا یک الگوی بازگشتی است یا ادامه‌دهنده. هرچند، زمانی که یک انبرک کف صعودی نیز تشکیل می‌دهد، ممکن است از تصور وقوع یک برگشت روند قریب‌الوقوع بیشتر حمایت کند.

نسخه‌های مختلف الگوهای شمعی انبرک کف

این دو نسخه‌ی رایج آخر، شامل نسخه‌ای از الگوی انبرک کف هستند که کندل دوم خنثی است (یعنی نسخه‌ای از دوجی). درعین‌حال که این همچنان یک الگوی انبرک کف معتبر است، در کل، یک الگوی بازگشتی با قابلیت اعتماد کمتر تلقی می‌شود. دلیلش این است که یک دوجی (برخلاف یک کندل صعودی) ممکن است صرفا نشانه‌ی یک وقفه باشد، نه یک برگشت روند آشکار. علاوه‌بر این، حجم معاملات (چه نسبتا کم چه بالاتر از متوسط) برخلاف نسخه‌ی اول که توضیح دادیم، جهت‌گیری را تایید نمی‌کند.

نکته‌ی تخصصی: الگوی انبرک کف صعودی اگر به دنبال خود یک کندل صعودی با بدنه‌ی کشیده داشته باشد که در بالای دوجی کلوز کند، می‌تواند در قالب الگوی بازگشتی پرطرفداری رشد کند که تحت عنوان "ستاره‌ی صبحگاهی" شناخته می‌شود. در نتیجه، ما توصیه می‌کنیم که قبل از گرفتنِ پوزیشن در این نسخه از انبرک کف منتظر این تاییدیه بمانید.

و بالاخره، نسخه‌ی آخر، یک الگوی بازگشتی صعودی تک-کندلی است که متشکل از یک کندل اول نزولی و یک “چکش” یا کندل دوم صعودی “پین‌بار” است. این کندل دوم یک ریجکت واضح از قیمت‌های پایین‌تر را نشان می‌دهد، چرا که قیمت، یک سایه‌ی تحتانی بلند ایجاد می‌کند. با این حال، این نسخه نیاز به یک بررسی کامل از مجموع گردش معاملات نیاز دارد. در حالت ایده‌آل، کندل دوم گردشی بالاتر از میانگین حجم دارد، در غیر اینصورت، اگر دارای حجم پایینی باشد، ممکن است صرفا یک وقفه پیش از ادامه‌ی حرکت نزولی باشد.

اهمیت الگوی انبرک کف

در اینجا برای تریدرها سه اهمیت کلیدی انبرک کف بعنوان یک اندیکاتور بالقوه (بله، الگوها می‌توانند اندیکاتور هم باشند) برای برگشت قیمت ذکر شده است:

  • الگوی انبرک کف صعودی، ایجاد یک سطح حمایتی کلیدی بالقوه را بر روی نمودار نشان می‌دهد. کندل اول ابتدا این سطح حمایتی را ایجاد می‌کند، و کندل دوم آن را "تست" و اثبات می‌کند. از اینرو، این دو کندل متعاقبا یک سطح حمایتی جدید ایجاد می‌کنند که می‌توانید استراتژی معاملاتی خود را در اطرافش مستقر کنید.
  • این ناحیه‌ی حمایتی که جدیدا ایجاد شده نشان می‌دهد که یک تقاضای جدی در اطراف این سطح قیمتی وجود دارد. بنابراین، اگر استراتژی معاملاتی‌تان به شما اجازه‌ی گرفتن یک پوزیشن معاملاتی بلندتر (یعنی چندین هفته تا چندین ماه) را می‌دهد، می‌توانید به خرید پله‌ای در این منطقه فکر کنید، چرا که دارایی مورد نظر احتمالا به کف قیمتی خود رسیده است. بنابراین، خرید در اطراف آنجا "شکار" تلقی می‌شود (آن دارایی توسط فعالان بازار ارزان‌تر از ارزش ذاتی محسوب می‌شود)، و ممکن است پتانسیل رشد قابل‌توجهی داشته باشد.
  • در روندهای صعودی (طی یک پولبک قیمتی، نه یک برگشت روند)، الگوهای انبرک می‌توانند نقاط ورود ایده‌آل برای یک پوزیشن لانگ را بدهند. این مساله مخصوصا در مواقعی صدق می‌کند که روند ما پیش از کانسالیدیشن (کف‌سازی) فعلی، حرکت قابل‌توجهی انجام داده باشد (یعنی یک رالی قیمتی بزرگ). این دو کندل، نقاط ورود و خروج مشخص‌تر و نسبت ریسک‌به‌ریوارد احتمالا بهتری به شما می‌دهند؛ بجای اینکه یک ترید با مومنتوم شدید را بخاطر ترس از جا ماند (فومو) عجولانه تعقیب کنید.

مثال‌هایی از الگوهای شمعی انبرک کف

در ادامه سه مثال مختلف از نحوه‌ی پاسخ‌دهی متفاوت بازار به یک الگوی شمعی انبرک کف آمده است:

مثال شماره‌ی 1: سناریوی اجرای موفق برگشت روند

سناریوی اجرای موفق برگشت روند

در مثال اول می‌بینیم که چطور یک الگوی انبرک کف صعودی می‌تواند با موفقیت به یک برگشت روند/قیمت منجر شود. همان‌طور که نشان داده شده، قبل از شکل‌گیری این الگوی شمعی، یک روند نزولی آشکار وجود داشته است. سپس، انبرک کف بعنوان یک الگوی بازگشتی صعودی عمل کرده و با یک فاصله‌ی زمانی بسیار کم، به یک روند صعودی موفق منجر شده است. این بهترین سناریوی ممکن در هنگام استفاده از یک الگوی بازگشتی صعودی است.

مثال شماره‌ی 2: سناریوی برگشت روند ناموفق

سناریوی برگشت روند ناموفق

در نقطه‌ی مقابل مثال اول، در اینجا نشان داده شده که الگوی شمعی انبرک کف می‌تواند در ایفای نقش خود بعنوان یک ستاپ بازگشتی صعودی، ناکام باشد. اگرچه قبل از این الگو هم یک روند نزولی وجود داشته، ولی به یک تغییر در تمایلات بازار منجر نشده و این دارایی به مسیر نزولی خود ادامه داده است. این مثال کاملا نشان می‌دهد که برگشت روندهای بالقوه صرفا "بالقوه" هستند. حتی با وجود چندین تاییدیه از جانب اندیکاتورهای تکنیکال و مولفه‌های بازار، هیچ تضمینی برای موفقیت این الگو وجود ندارد.

یادآوری: ما در معامله‌گری نه با قطعیت‌ها بلکه با احتمالات سر و کار داریم و تریدهای بسیار محتمل نیز می‌توانند ناموفق عمل کنند. درنهایت، ما نمی‌توانیم مقصد بازار را با قطعیت محض پیش‌بینی کنیم. تنها مواردی که ما می‌توانیم کنترل کنیم، تریدهایی که می‌گیریم و نحوه‌ی مدیریت هریک از پوزیشن‌هایمان است (مدیریت ریسک).

نکته‌ی تخصصی: همیشه ساختار بازار را نسبت به الگوهای شمعی از جمله الگوی انبرک کف صعودی در اولویت قرار دهید. در هنگام معامله‌ی هر روندی، ابتدا سطوح کلیدی حمایت و مقاومت را مشخص کنید. بعنوان مثال، عاقلانه نیست که یک انبرک کف را در نزدیکی یک سطح مقاومت کلیدی در یک روند نزولی ترید کنیم. در عوض، هوشمندانه‌تر این است که قبل از گذاشتنِ یک پوزیشن لانگ، صبر کنیم تا قیمت، آن مقاومت را بشکند.

مثال شماره‌ی 3: سناریوی نتیجه‌ی نامشخص

سناریوی نتیجه‌ی نامشخص در الگوی شمعی انبرک کف

در پایان، به یاد داشته باشید که قیمت بصورت مستقل حرکت می‌کند، و ما قادر به کنترل نتیجه‌ی ترید نیستیم. در این مثال می‌بینیم که چطور انبرک کف صعودی یکبار دیگر بعنوان یک الگوی بازگشتی صعودی عمل می‌کند، و در ابتدا، کندل‌های بعدی بیانگر یک روند صعودی امیدوارکننده‌ی بالقوه بوده‌اند. هرچند، قیمت درنهایت به یک سقف برخورد کرده و شروع به حرکت ساید نموده است. اگر شما یک پوزیشن را در این ترید هولد کنید ممکن است گرفتار شوید، چرا که قیمت موفق به ایجاد حرکات قاطع در هیچ سمتی نمی‌شود، و شما را بدون زدن حد ضرر (یا حدضرر پویا) یا قیمت تارگت‌تان (حد سود) رها می‌کند.

نکته‌ی تخصصی: اگر سرمایه‌ی محدودی دارید، این وضعیت می‌تواند نوعی هزینه فرصت برایتان تلقی شود. سرمایه‌ی معین شما اساسا در این ترید گرفتار شده، مگر آنکه قیمت به عدد تارگت یا حدضرر پویای شما برسد. بنابراین، ما توصیه می‌کنیم که یک "تایم‌استاپ" قرار دهید، که حداکثر مدتی است که یک پوزیشن بلاتکلیف (یا دارای حرکت ساید) را تا قبل از فروش هولد می‌کنید. این استراتژی به شما امکان می‌دهد سرمایه‌ی خود را برای معاملات پربازده‌تر با بازدهی سریع‌تر آزاد کنید.

استراتژی‌های ترید الگوی انبرک کف

در اینجا چند روش مختلف برای ادغام یک الگوی شمعی انبرک کف با سایر ابزارهای تحلیل تکنیکال/بازار (یعنی اندیکاتورهای تکنیکال) تحت این شرایط بخصوص بازار ذکر شده است:

پولبک‌ها روی نمودارهای خالی

پولبک‌ها روی نمودارهای خالی

شما می‌توانید همانند تصویر فوق از الگوی شمعی انبرک کف بر روی یک نمودار خالی و بدون هرگونه اندیکاتور یا حتی حجم معاملات استفاده کنید. در این مثال می‌توانید یک روند صعودی آشکار را مشاهده کنید که قبل از تکمیل انبرک کف، یک پولبک به دنبال داشته است (ساده‌ترین راه برای بکارگیری انبرک کف). هرچند، ما اکیدا توصیه می‌کنیم که در هنگام تعیین اعتبار انبرک کف بعنوان یک الگوی شمعی بازگشتی، حجم معاملات را لحاظ کنید.

  1. نقطه‌ی ورود: چند تیک بالاتر از سقف کندل دوم.
  2. نقاط حد ضرر: حد ضرر خود را چند تیک پایین‌تر از کف کندل دوم قرار دهید.
  3. سطح حد سود (TP): حد سود خود را چند تیک پایین‌تر از نزدیک‌ترین سطح مقاومتی ساختاری مهم قرار دهید، که در این مثال می‌شود سقف روند صعودی قبلی.
  4. نسبت ریسک‌به‌ریوارد: نسبت ریسک‌به‌ریوارد بایستی حداقل 1:1 باشد. ما کلا در هیچ شرایط معاملاتی، گرفتنِ تریدهایی با نسبتی کمتر از این را توصیه نمی‌کنیم. هرچه نسبت ریوارد بالقوه به ریسک بیشتر باشد بهتر است. با این حال حتما مطمئن شوید که در هنگام قراردهی حد سود و حد ضرر خود بجای مقادیر بزرگ و تصنعی، از یک رویکرد بی‌طرفانه استفاده کنید.

ترید انبرک کف با سطوح ساختاری کلیدی

ترید انبرک کف با سطوح ساختاری کلیدی

برای ارتقای مهارت ترید روی نمودارهای خالی، ما استفاده‌ی مداوم از سطوح ساختاری کلیدی (یعنی سطوح حمایت و مقاومت) را توصیه می‌کنیم. همان‌طور که نشان داده شده، یک روند صعودی قاطع و قدرتمند قبل از این الگوی شمعی وجود دارد. سپس، قیمت پیش از پولبک‌زدن به سطح مقاومت قبلی، یک سقف جدید می‌سازد، که اکنون بعنوان نزدیک‌ترین حمایت عمل می‌کند. در همین سطح، الگوی شمعی انبرک کف ظاهر می‌شود، که هر دو کندلش از این سطح قیمتی مهم برمی‌گردند. این یک ستاپ معاملاتی ایده‌آل است، چرا که یک سطح ساختاری آشکار فراهم می‌کند تا مبنای ورودی و نقطه‌ی حد ضرر باشد و نسبت ریسک‌به‌ریوارد جذابی ارائه می‌کند.

  1. نقطه‌ی ورود: چند تیک بالاتر از سقف کندل دوم.
  2. نقاط حد ضرر: حد ضرر خود را چند تیک پایین‌تر از کف کندل دوم و نزدیک‌ترین سطح حمایتی قرار دهید.
  3. سطح حد سود (TP): حد سود خود را چند تیک پایین‌تر از نزدیک‌ترین سطح مقاومتی ساختاری مهم قرار دهید، که در این مثال می‌شود سقف روند صعودی قبلی.
  4. نسبت ریسک‌به‌ریوارد: نسبت ریسک‌به‌ریوارد بایستی حداقل 1:1 باشد. ما کلا در هیچ شرایط معاملاتی، گرفتنِ تریدهایی با نسبتی کمتر از این را توصیه نمی‌کنیم. هرچه نسبت ریوارد بالقوه به ریسک بیشتر باشد بهتر است. با این حال حتما مطمئن شوید که در هنگام قراردهی حد سود و حد ضرر خود بجای مقادیر بزرگ و تصنعی، از یک رویکرد بی‌طرفانه استفاده کنید.

ترید انبرک کف با میانگین متحرک

ترید انبرک کف با میانگین متحرک

شما می‌توانید در هنگام تحلیل یک الگوی شمعی انبرک کف، یک میانگین متحرک را ادغام کنید. ما در این مثال از میانگین متحرک ساده‌ی ۲۰-دوره‌ای (20 SMA) بعنوان سطح مقاومت دینامیک استفاده می‌کنیم که یک اندیکاتور کوتاه‌مدت رایج محسوب می‌شود. سپس می‌توانید مشاهده کنید که چطور بعنوان سقف روند نزولی جاری عمل می‌کند و قیمت برای تثبیت در بالای آن با مشکل مواجه است. بنابراین، برای اینکه الگوی انبرک کف به یک برگشت روند موفق منجر شود، قیمت ابتدا باید این سطح مقاومتی را بشکند و در بالای آن باقی بماند.

  1. نقطه‌ی ورود: چند تیک بالاتر از 20 SMA (قیمت باید ابتدا در بالای این سطح مقاومتی کلوز کند).
  2. نقاط حد ضرر: حد ضرر خود را چند تیک پایین‌تر از 20 SMA قرار دهید.
  3. سطح حد سود (TP): حد سود خود را چند تیک پایین‌تر از نزدیک‌ترین سطح مقاومتی ساختاری قرار دهید.
  4. حدضرر پویا: در صورت افت قیمت به زیر 20 SMA پیش از رسیدن به تارگت قیمتی خود، بفروشید.
  5. نسبت ریسک‌به‌ریوارد: نسبت ریسک‌به‌ریوارد بایستی حداقل 1:1 باشد. ما کلا در هیچ شرایط معاملاتی، گرفتنِ تریدهایی با نسبتی کمتر از این را توصیه نمی‌کنیم. هرچه نسبت ریوارد بالقوه به ریسک بیشتر باشد بهتر است. با این حال حتما مطمئن شوید که در هنگام قراردهی حد سود و حد ضرر خود بجای مقادیر بزرگ و تصنعی، از یک رویکرد بی‌طرفانه استفاده کنید.

ترید انبرک کف با ‫واگرایی‌های آراس‌آی

‬‬‬ترید انبرک کف با ‫واگرایی‌های آراس‌آی‬‬‬

می‌توانید یکی از محبوب‌ترین ابزارهای ما یعنی شاخص قدرت نسبی (آراس‌آی) را نیز بعنوان یک ابزار واگرایی اضافه کنید تا در تشخیص نقاط ورود احتمالی در هنگام تحلیل الگوی شمعی انبرک کف به شما کمک کند. همان‌طور که نشان داده شده، یک انبرک کف در پایین‌ترین نقطه‌ی روند نزولی جاری ظاهر شده است. با این حال، علیرغم افت قیمت، آراس‌آی حالت صعودی به خود گرفته و با ظهور انبرک کف در همین کف قیمتی همزمان شده است. این اتفاق لایه‌ی دیگری از تایید را اضافه می‌کند که این الگوی بازگشتی احتمالا نرخ موفقیت بالاتری خواهد داشت.

  1. نقطه‌ی ورود: چند تیک بالاتر از سقف کندل دوم.
  2. نقاط حد ضرر: حد ضرر خود را چند تیک پایین‌تر از کلوز کندل دوم قرار دهید.
  3. سطح حد سود (TP): حد سود خود را چند تیک پایین‌تر از نزدیک‌ترین سطح مقاومتی ساختاری قرار دهید.
  4. حدضرر پویا: در صورت واگرایی مجدد قیمت و آراس‌آی و شروع افت آراس‌آی، بفروشید.
  5. نسبت ریسک‌به‌ریوارد: نسبت ریسک‌به‌ریوارد بایستی حداقل 1:1 باشد. ما کلا در هیچ شرایط معاملاتی، گرفتنِ تریدهایی با نسبتی کمتر از این را توصیه نمی‌کنیم. هرچه نسبت ریوارد بالقوه به ریسک بیشتر باشد بهتر است. با این حال حتما مطمئن شوید که در هنگام قراردهی حد سود و حد ضرر خود بجای مقادیر بزرگ و تصنعی، از یک رویکرد بی‌طرفانه استفاده کنید.

ترید انبرک کف با فیبوناچی (فیبو) اصلاحی

ترید انبرک کف با فیبوناچی (فیبو) اصلاحی

شما همچنین می‌توانید از ابزار فیبوناچی به همراه الگوی شمعی انبرک کف استفاده کنید تا سطوح مقاومتی احتملی طی یک برگشت روند را مشخص کنید. همان‌طور که نشان داده شده، عدد صفر خود را در پایین‌ترین نقطه‌ی انبرک کف، و مقدار یک خود را در آخرین سقف روند نزولی قرار می‌دهیم. سپس می‌توانیم مقادیر مهم فیبو که می‌توانند بعنوان سطوح مقاومتی در طول مسیر عمل کنند را ببینیم؛ سطوحی که امیدواریم قیمت با شکستن آنها به ‌سوی یک روند صعودی احتمالی حرکت کند.

  1. نقطه‌ی ورود: چند تیک بالاتر از سقف کندل دوم.
  2. نقاط حد ضرر: حد ضرر خود را چند تیک پایین‌تر از کف کندل دوم قرار دهید.
  3. سطح حد سود (TP): حد سود خود را چند تیک پایین‌تر از نزدیک‌ترین سطح فیبو قرار دهید، که در این مثال می‌شود سطح 0.382.
  4. نسبت ریسک‌به‌ریوارد: نسبت ریسک‌به‌ریوارد بایستی حداقل 1:1 باشد. ما کلا در هیچ شرایط معاملاتی، گرفتنِ تریدهایی با نسبتی کمتر از این را توصیه نمی‌کنیم. هرچه نسبت ریوارد بالقوه به ریسک بیشتر باشد بهتر است. با این حال حتما مطمئن شوید که در هنگام قراردهی حد سود و حد ضرر خود بجای مقادیر بزرگ و تصنعی، از یک رویکرد بی‌طرفانه استفاده کنید.

ترید انبرک کف با نقاط محوری (پیوت)

ترید انبرک کف با نقاط محوری (پیوت)

همانند ابزار فیبوناچی، نقاط محوری نیز می‌توانند بعنوان یک ابزار ارزشمند در تشخیص خودکار نزدیک‌ترین سطوح کلیدی عمل کنند. همان‌طور که نشان داده شده، اولین سطح حمایتی ما درست در بالای الگوی شمعی انبرک کف ایجاد شده است. بنابراین، می‌دانیم که این یک ناحیه‌ی مهم است که پیش از آنکه انبرک کف بتواند یک کاندیدای احتمالی برای تلاش به منظور یک برگشت روند موفق باشد، قیمت باید ابتدا آن را بشکند. به همین ترتیب، نزدیک‌ترین مقاومت احتمالی نیز برایمان مهیاست، که می‌توانیم حد سود خود را در آنجا بگذاریم.

  1. نقطه‌ی ورود: چند تیک بالاتر از سطح حمایت اول.
  2. نقاط حد ضرر: حد ضرر خود را چند تیک پایین‌تر از کف کندل دوم قرار دهید.
  3. سطح حد سود (TP): حد سود خود را چند تیک پایین‌تر از سطح محوری (پیوت) بعدی قرار دهید، که در این مثال می‌شود مقاومت اول.
  4. نسبت ریسک‌به‌ریوارد: نسبت ریسک‌به‌ریوارد بایستی حداقل 1:1 باشد. ما کلا در هیچ شرایط معاملاتی، گرفتنِ تریدهایی با نسبتی کمتر از این را توصیه نمی‌کنیم. هرچه نسبت ریوارد بالقوه به ریسک بیشتر باشد بهتر است. با این حال حتما مطمئن شوید که در هنگام قراردهی حد سود و حد ضرر خود بجای مقادیر بزرگ و تصنعی، از یک رویکرد بی‌طرفانه استفاده کنید.

ترید انبرک کف با MACD

ترید انبرک کف با MACD

همچنین می‌توانید همگرایی واگرایی میانگین متحرک (MACD) را بعنوان یک لایه‌ی تاییدی مضاعف برای استفاده از الگوی شمعی انبرک کف به کار ببرید. ما در این مثال ابتدا منتظر یک تقاطع بین خط MACD (آبی) و خط سیگنال (نارنجی) خود می‌مانیم. همان‌طور که نشان داده شده، زمانی که خط آبی بالاخره خط نارنجی را قطع می‌کند، یک تقاطع صعودی داریم، که یعنی انبرک کف احتمال بالاتری دارد که یک سیگنال برگشت روند موفق باشد.

  1. نقطه‌ی ورود: زمانی وارد شوید که خط آبی خط نارنجی را به طرف بالا قطع کند.
  2. نقاط حد ضرر: حد ضرر خود را چند تیک پایین‌تر از کف کندل دوم قرار دهید.
  3. سطح حد سود (TP): حد سود خود را چند تیک پایین‌تر از نزدیک‌ترین سطح مقاومتی ساختاری قرار دهید.
  4. حدضرر پویا: اگر خط نارنجی، خط آبی را به طرف بالا قطع کرد و حد سود شما را زد، بفروشید.
  5. نسبت ریسک‌به‌ریوارد: نسبت ریسک‌به‌ریوارد بایستی حداقل 1:1 باشد. ما کلا در هیچ شرایط معاملاتی، گرفتنِ تریدهایی با نسبتی کمتر از این را توصیه نمی‌کنیم. هرچه نسبت ریوارد بالقوه به ریسک بیشتر باشد بهتر است. با این حال حتما مطمئن شوید که در هنگام قراردهی حد سود و حد ضرر خود بجای مقادیر بزرگ و تصنعی، از یک رویکرد بی‌طرفانه استفاده کنید.

ترید انبرک کف با باندهای بولینگر

ترید انبرک کف با باندهای بولینگر

و بالاخره، می‌توانیم از یک اندیکاتور برجسته‌ی دیگر برای تحلیل تکنیکال یعنی باندهای بولینگر استفاده کنیم تا سطوح کلیدی در اطراف انبرک کف صعودی را شناسایی کنیم. همان‌طور که نشان داده شده، سه باند وجود دارند که هریک نقش متفاوتی دارند. باند پایینی اصولا بعنوان سطح حمایتی پویا عمل می‌کند، باند فوقانی بعنوان یک سطح مقاومتی پویا، و باند میانی بعنوان یک تقسیم‌کننده. زمانی که یک دارایی عمدتا در زیر باند میانی معامله می‌شود، در آن صورت یک روند نزولی داریم (همانطور که در تصویر هم می‌توانید ملاحظه کنید). در سوی مقابل، زمانی که قیمت غالبا در بالای باند میانی ترید می‌شود، آنگاه یک روند صعودی داریم. و بالاخره، برای آنکه ستاپ انبرک کف موفق عمل کند، قیمت بایستی درنهایت باند میانی را بشکند و در بالای آن معامله شود.

  1. نقطه‌ی ورود: چند تیک بالاتر از سقف کندل دوم.
  2. نقاط حد ضرر: حد ضرر خود را چند تیک پایین‌تر از خط باند پایینی قرار دهید.
  3. سطح حد سود (TP): حد سود خود را چند تیک پایین‌تر از خط باند فوقانی قرار دهید.
  4. حدضرر پویا: درصورت شکستن خط باند میانی قبل از رسیدن قیمت به حد سودتان، بفروشید.
  5. نسبت ریسک‌به‌ریوارد: نسبت ریسک‌به‌ریوارد بایستی حداقل 1:1 باشد. ما کلا در هیچ شرایط معاملاتی، گرفتنِ تریدهایی با نسبتی کمتر از این را توصیه نمی‌کنیم. هرچه نسبت ریوارد بالقوه به ریسک بیشتر باشد بهتر است. با این حال حتما مطمئن شوید که در هنگام قراردهی حد سود و حد ضرر خود بجای مقادیر بزرگ و تصنعی، از یک رویکرد بی‌طرفانه استفاده کنید.

ترید انبرک کف با حجم معاملات

ترید انبرک کف با حجم معاملات

ادغام حجم معاملات در تحلیل استراتژی خود می‌تواند در ارائه‌ی سرنخ‌هایی در مورد توانایی قیمت در برگرداندن قیمت کمک کند.

در اینجا یک انبرک کف صعودی روی یک نمودار 30-دقیقه‌ای تسلا با حضور میله‌های حجم در پایین نمودار داریم. یک میانگین متحرک ساده‌ی ۵۰-دوره‌ای را روی حجم معاملات اعمال می‌کنیم تا ارزیابی کنیم که آیا تمایل و توجه قابل‌توجهی در روند آن جلسه‌ی معاملاتی وجود داشته است یا خیر.

حجم معاملات معمولا از روند پیروی می‌کند و روند نهفته در آن حجم معاملات افزایش‌یافته را نشان می‌دهد. پس از تشکیل الگوی انبرک کف، حجم معاملات دقیقا روی میانگین متحرک 50-دوره‌ای بوده است. بلافاصله پس از آن دنبال یک بریک‌اوت صعودی در آن حجم افزایش‌یافته باشید.

در دو جلسه‌ی معاملاتی بعدتر، جهش بیش از دوبرابری در حجم معاملات تسلا نشان می‌دهد که روند احتمالا میل به صعود بیشتر دارد. طی چند روز بعدی، تسلا واقعا رشد 10% را تجربه کرده است.

الگوی انبرک کف برای ترید کوتاه‌مدت بهتر است یا ترید بلندمدت؟

الگوی انبرک کف صعودی چند-منظوره است و می‌تواند روی چندین نمودار با تایم‌فریم‌ها و سبک‌های معاملاتی مختلف مانند اسکالپینگ، ترید روزانه، سوئینگ‌تریدینگ، یا پوزیشن‌تریدینگ استفاده شود.

در مقام مقایسه، الگوی انبرک کف بیشتر مناسب تصمیم‌گیری سریع است که اغلب در ترید کوتاه‌مدت مورد نیاز است. الگوهای شمعی اساسا ابزارهای تحلیل تکنیکال کوتاه‌مدت هستند که یک بینش سریع نسبت به جو حاکم بر بازار ارائه می‌دهند.

الگوی بازگشتی انبرک کف به زبان ساده سیگنال می‌دهد که قیمت نمی‌تواند طی دو جلسه‌ی معاملاتی متوالی به زیر یک سطح قیمتی بخصوص محبوس شود. این نوع سیگنال به‌سرعت قابل تشخیص است.

زمانی که برای مدت طولانی‌تری سرمایه‌گذاری می‌کنید، تصمیمات سریع چندان اهمیت ندارد، چرا که سرمایه‌گذار از مزیت زمان برخوردار است. احتمال بیشتری وجود دارد که سرمایه‌گذار روی عوامل تعیین‌کننده‌ای مانند بنیاد دارایی (از جمله درآمدهای شرکت، اعتبار تیم مدیریتی، و چشم‌انداز آینده) تمرکز کند؛ عواملی که معمولا اهمیت بیشتری نسبت به الگوهای قیمتی تکنیکال دارند.

مزایای ترید الگوی انبرک کف

در ادامه سه مزیت بسیار مهم استفاده از الگوهای انبرک کف ذکر شده است:

1. نقاط خستگی روند را بطور دقیق نشان می‌دهد

یکی از نقاط قوت کلیدی الگوی انبرک کف صعودی این است که می‌تواند بطور واضح نشان دهد که قیمت چه‌زمانی "خستگی" را تجربه می‌کند (زمانی که توان یکی از طرفین تمام می‌شود و متوجه می‌شود که دارد کنترل را از دست می‌دهد). در نتیجه، این این الگو یک روش عالی است که جو کلی در قبال آن دارایی را متوجه شویم، مخصوصا مواقعی که این الگو توسط حجم معاملات بالاتر از میانگین حمایت می‌شود (که نشان می‌دهد تمایل از سوی فعالان بازار وجود دارد که یک حرکت در جهت مخالف ایجاد کنند و می‌توان آن را به مومنتوم تعبیر کرد، که در این مثال، یک برگشت روند است).

2. به نسبت ریسک‌به‌ریوارد بهینه‌تری منجر می‌شود

الگوهای انبرک کف، پوزیشن‌های معاملاتی بهینه‌تری را ممکن می‌سازند. دلیلش این است که اگر این الگو با ساختار بازار نیز حمایت شود، می‌توانیم به‌راحتی اردرهای ورود خود را درست در بالای سقف کندل دوم الگو و حد ضرر خود را درست در زیر کف کندل دوم قرار دهیم، چون در صورت شکسته‌شدن کف کندل دوم، اعتبار این ستاپ الگویی بطور کامل از بین می‌رود. این امر در مقایسه با سایر الگوهای شمعی (که در آنها نقاط ورود و حد ضرر یا بیشتر سلیقه‌‌ای هستند یا به یک نسبت ریسک‌به‌ریوارد بهینه منجر نمی‌شوند) به نسبت ریسک‌به‌ریوارد مشخص‌تر و ساختار-محورتری منجر می‌شود.

3. تلاقی با ساختار بازار و اندیکاتورها

مزیت انبرک کف، داشتنِ تلاقی است (مطابقت با سایر مولفه‌های بازار و/یا ابزارهای تحلیل تکنیکال). بعنوان مثال، انبرک کف می‌تواند در پایین‌ترین نقطه‌ی یک روند نزولی جاری رخ دهد. در نتیجه آن نقطه به یک سطح حمایتی بالفعل تبدیل می‌شود (مخصوصا اگر شکسته نشود). هرچند، کندل دوم این الگو (به لطف ماهیت این الگو که داشتنِ کف‌هایی تقریبا کاملا برابر است) باید این سطح حمایتی جدید را تست کند و پیش از آنکه حتی بتوانیم آن را یک الگوی معتبر در نظر بگیریم، قیمت خیلی پایین‌تری را لمس نکند. بنابراین، این الگو به‌تنهایی در مقایسه با بسیاری از الگوهای شمعی دیگر، تا همین‌جا هم اهمیت بیشتری دارد.

حالا می‌رسیم به نقش تحلیل حجم معاملات و ساختار کلی بازار. حجم معاملات بالاتر از میانگین بیانگر افزایش تمایلات بازار است و ضمنا به سطح حمایتی جدیدا ایجادشده توسط الگو نیز اعتبار می‌بخشد، و طبعا به نقش ساختار کلی بازار. جالب اینجاست که طبق مستندات، بسیاری از دارایی‌هایی که قبلا همین سطح پایین‌تر را لمس کرده‌اند، رفتار مشابهی مبنی بر میزان اهمیت آن ناحیه از خود نشان داده‌اند. بنابراین، می‌توانیم حدس بزنیم که قیمت ایندفعه احتمالا چه رفتاری خواهد داشت.

معایب الگوی انبرک کف

در ادامه سه ایراد مهم استفاده از الگوهای انبرک کف ذکر شده است:

1. حساس به نوسانات بی‌اهمیت در دوره‌های کم‌نقدینگی بازار

الگوی انبرک معمولا طی دوره‌های زمانی با نقدینگی نسبتا کم، بیشتر ظاهر می‌شود. در نتیجه، اثربخشی این الگو بسته به آن بازار مالی یا کلاس دارایی که معامله می‌کنید متفاوت است. اگر آن بازاری که برگزیده‌اید دوره‌های کم‌نقدینگی را زیاد تجربه کند، الگوی انبرک احتمالا بیشتر رخ می‌دهد (نه به این دلیل که آن دارایی آماده‌ی یک برگشت روند است، بلکه صرفا بخاطر عدم تمایل کافی به هدایت آن دارایی به سمت حرکات قاطع).

2. هرچه روند طولانی‌تر شود، اثربخشی این الگو کاهش می‌یابد

یک نکته‌ی کلیدی که در این راهنما بر آن تاکید شده این است که ساختار بازار به تمام الگوهای شمعی اولویت دارد، مخصوصا برای دارایی‌های دارای روند بلندمدت. بعنوان مثال، برخی سهام بیش از یک سال است که در حال تجربه‌ی یک روند نزولی بلندمدت ایجادشده هستند (که معمولا نشان‌دهنده‌ی بنیاد ضعیف است). یک الگوی انبرک کف ساده علیرغم داشتنِ حجم معاملات بالاتر از میانگین، اغلب نمی‌تواند به یک برگشت روند منجر شود. معمولا اغلب به همین صورت است، مگر آنکه یک خط روند نزولی ساختاری بلندمدت را بشکند، که غالبا با یک تغییر مثبت در بنیاد شرکت آغاز می‌شود.

3. اثربخشی متفاوت بر اساس ویژگی‌های کندل

ایراد آخر اینکه، از نظر خود الگو، انبرک کف یک شرط اصلی نسبتا پیش پا افتاده دارد (فقط کافیست کف‌های کاملا برابر داشته باشد). در نتیجه، هر دو فقره کندلی که دارای یک کندل اول نزولی و یک کندل دوم صعودی یا خنثی با کف‌های کاملا برابر باشند، عملا یک انبرک کف محسوب می‌شوند. این مشکل، همانطور که در بخش "نسخه‌ها" در این راهنما بحث شد، این است که نسخه‌های مختلف انبرک کف دارای میزان اعتمادپذیری بسیار متفاوتی هستند. بعنوان مثال، دو کندل ماروبوزو که سایه‌های بسیار کوچکی دارند یا فاقد آن هستند و دارای کف یکسان هستند نسبت به دو کندل با سایه‌های بلند که به‌وضوح نشانه‌ی ریجکت از حوالی ناحیه‌ی قیمت پایین‌تر است، احتمال بسیار کمتری دارند که سیگنال یک برگشت روند موفق باشند. با این حال هر دوی آنها از نظر فنی انبرک کف محسوب می‌شوند.

الگوی انبرک کف در برابر الگوی انبرک سقف

الگوی انبرک کف در برابر الگوی انبرک سقف

هر دو الگوی شمعی انبرک (انبرک سقف و انبرک سقف) از دو کندل تشکیل شده‌اند. در مقایسه با انبرک کف صعودی، که دو کف قیمتی عینا یا تقریبا برابر دارد و طی یک پولبکِ روند صعودی یا در کف یک روند نزولی ظاهر می‌شود تا بعنوان یک الگوی بازگشتی صعودی عمل کند، انبرک سقف در نقطه‌ی مقابل قرار می‌گیرد؛ یعنی دو سقف عینا یا تقریبا برابر دارد که طی یک اصلاح نزولی یا در سقف یک روند صعودی ظاهر می‌شود تا بعنوان یک الگوی بازگشتی نزولی عمل کند. با این حال، هر دو الگوی انبرک دارای مزیت ادغام حجم معاملات در ارزیابی اعتبار خود هستند.

الگوی انبرک کف در برابر الگوی پوشای صعودی

الگوی انبرک کف در برابر الگوی پوشای صعودی

الگوهای پوشای صعودی و الگوهای انبرک کف صعودی وجوه مشترک بسیاری دارند. اول، هر دو از دو عدد کندل تشکیل می‌شوند که کندل اول خرسی و کندل دوم گاوی است. دوم، هر دو بعنوان یک الگوی بازگشتی صعودی استفاده می‌شوند. سوم، همانطور که در بخش قبل در رابطه با نسخه‌های انبرک کف توضیح دادیم، این دو مادامی که دارای کف‌های برابر باشند و محدوده‌ی کندل اول (بدنه و سایه‌ها) بطور کامل توسط محدوده‌ی کندل دوم پوشانده شود، می‌توانند یکی و یکسان باشند.

الگوی انبرک کف در برابر الگوی ماروبوزو

الگوی انبرک کف در برابر الگوی ماروبوزو

برخلاف الگوی انبرک کف، کندل ماروبوزو یک الگوی تک-کندلی است. مشخصه‌ی ظاهری ماروبوزو یک بدنه‌ی کشیده با سایه‌های کوچک یا فاقد سایه است، و رنگ آن صعودی یا نزولی بودنش را تعیین می‌کند. ماروبوزو و انبرک کف نیز مانند الگوی پوشای صعودی می‌توانند در یک در یک کندل ایجاد شوند (همانطور که در بخش "نسخه‌ها" توضیح دادیم)؛ البته مشروط به اینکه حداقل قیمت کندل ماروبوزو با کمترین قیمتِ آن کندل دیگر یکسان یا تقریبا برابر باشد.

الگوی انبرک کف در برابر الگوی نفوذی

الگوی انبرک کف در برابر الگوی نفوذی

الگوی نفوذی نیز مانند الگوی شمعی انبرک کف از دو کندل تشکیل شده است. کندل اول، یک کندل نزولی با بدنه‌ی کشیده است و کندل دوم، یک کندل صعودی با بدنه‌ای بلند است که با گپ منفی باز می‌شود ولی بالاتر از سطح 50% بدنه‌ی کندل اول کلوز می‌کند. الگوی شمعی نفوذی نیز همانند انبرک کف زمانی که در انتهای یک روند نزولی ظاهر می‌شود، یک کندل بازگشتی صعودی است.

الگوی انبرک کف در برابر الگوی سه سرباز سفیدپوش

الگوی انبرک کف در برابر الگوی سه سرباز سفیدپوش

هم انبرک کف و هم سه سرباز سفیدپوش الگوهای بازگشتی صعودی هستند. هرچند، برخلاف الگوی انبرک، سه سرباز سفیدپوش یک الگوی سه-کندلی است که از سه کندل صعودی متوالی با بدنه‌های کشیده تشکیل شده است (کندل دوم باید در بالای کندل اول (پایین‌ترین کندل) اوپن و کلوز کند، و کندل سوم نیز باید متعاقبا در بالای کندل دوم اوپن و کلوز کند).

الگوی انبرک کف در برابر الگوی پین‌بار

الگوی انبرک کف در برابر الگوی پین‌بار

برخلاف الگوی شمعی انبرک کف، پین‌بار یک الگوی تک-کندلی است. این الگو می‌تواند یک نسخه‌ی صعودی باشد، که شبیه حرف T است و در پایان یک روند نزولی ظاهر می‌شود تا مانند انبرک کف، نشانه‌ی یک برگشت روند صعودی احتمالی باشد، یا یک T معکوس که در پایان روند صعودی ظاهر می‌شود تا نشانه‌ی یک برگشت روند نزولی بالقوه باشد. ضمنا، پین‌بار (مخصوصا نسخه‌ی صعودی) می‌تواند بعنوان یکی از کندل‌ها در الگوی انبرک کف عمل کند، به شرطی که یک کف نسبتا برابر با کندل دیگر داشته باشد، تا یک الگوی شمعی بالقوه‌ی قدرتمندتر ایجاد کند.

اشتباهات رایج در استفاده از الگوی انبرک کف که بایستی مراقب آنها باشیم

در ادامه سه اشتباه اساسی ذکر شده که بایستی از آنها اجتناب کنید تا نرخ موفقیت خود را در هنگام استفاده از الگوی انبرک کف افزایش دهید:

1. نادیده گرفتن ساختار کلی بازار

اشتباه اول، در هنگام تحلیل نمودارهای شمعی، بسیار مهم است که یک الگوی بخصوص مانند یک انبرک کف را به ساختار کلی بازار یا به روند در اولویت قرار ندهیم. بعنوان مثال، اگر یک انبرک کف را در کف یک روند نزولی جاری تشخیص دادید، حتما باید با دید بازتر شرایط کلی‌تر را ارزیابی کنید و تایید کنید که الگو در یک سطح قیمتی مهم از نظر تاریخی تشکیل نشده باشد.

اگر این کار را انجام دادید و الگو یک سطح حمایتی ماژور را شکسته باشد ولی دو کندل (مخصوصا دومی) موفق به کلوز در بالای آن سطح نشده باشند، احتمال اینکه انبرک کف به یک برگشت روند صعودی منجر شود کمتر است. در این سناریو، سطح حمایتی سابق اکنون به یک سطح مقاومتی تبدیل شده، که می‌تواند فشار فروش قابل‌توجهی رقم بزند و مانع هرگونه تلاش برای برگشت روند احتمالی شود. بنابراین، ساختار بازار به تمامی الگوهای شمعی ارجح است و فرقی نمی‌کند که آن الگو چقدر امیدوارکننده به نظر برسد.

2. کم‌توجهی به گردش معاملات

یک اشتباه رایج دیگر، عدم توجه کافی به اهمیت حجم معاملات در هنگام تحلیل الگوی انبرک کف است. حجم معاملات اغلب می‌تواند مهم‌ترین ابزار تایید برای این الگو باشد. برخلاف سایر اندیکاتورهای تکنیکال که مستعد استفاده‌ی نادرست هستند، حجم معاملات یک سنجه‌ی بی‌طرفانه از فعالیت معاملاتی ارائه می‌دهد.

بعنوان مثال، تریدرها در هنگام استفاده از میانگین متحرک (MA) باید بین نسخه‌های ساده و نمایی انتخاب کنند و مدت مناسب را تعیین کنند (تصمیماتی که می‌توانند چالش‌انگیز باشند و اگر درست نباشند می‌توانند به نتایج غیربهینه منجر شوند). در سوی مقابل، حجم استاندارد معاملات دچار برداشت نادرست نمی‌شود؛ چون صرفا یک سابقه‌ی بی‌طرفانه از گردش کل طی آن دوره‌ی معاملاتی است.

مسلط‌‌ شدن به تحلیل حجم به شما امکان می‌دهد تا آن را در تریدهای خود بگنجانید، که این کار یک دید کامل‌تر از ترید به شما می‌دهد. مخصوصا برای الگوهای انبرک کف، یک گردش حجم بالاتر از میانگین برای دو کندل (به‌ویژه کندل دوم) نشانه‌ی فشار فروش قوی (عرضه) است که میل خرید (تقاضا) قابل‌توجهی به دنبال دارد، که به جلوگیری و مقابله با ادامه‌ی افت قیمت کمک می‌کند. برعکس، حجم معاملات پایین به معنی مشارکت اندک در بازار و احتمالا تمایل ناکافی برای یک برگشت روند صعودی موفق است.

3. اعتماد بیش از حد به الگوی شمعی انبرک کف

یک ستاپ بازگشتی صعودی در کندل‌ها به‌معنای بازگشت قطعی قیمت نیست. همانطور که در بخش‌های پیش بحث کردیم، ما با احتمالات سر و کار داریم، نه قطعیت‌های محض. متاسفانه، بسیاری از تریدرها همچنان "بیش از حد" به الگوهای شمعی بعنوان عامل کلیدی شماره‌ی 1 در تصمیمات معاملاتی خود تکیه می‌کنند. همانطور که گفتیم این کار خطرناک است، چرا که نه‌تنها ساختار بازار بسیار مهم‌تر است، بلکه هیچ الگوی شمعی نیز به‌تنهایی قابل اعتماد نیست. بنابراین، حتما بایستی از ابزارهای تکمیلی استفاده نمود و قبل از انجام ترید، شرایط کلی بازار را در نظر گرفت.

در چه بازارهایی می‌توان با انبرک کف ترید کرد؟

الگوهای شمعی انبرک را می‌توان در هر بازار نقدشونده‌ای که تحلیل تکنیکال بطور متداول استفاده می‌شود به کار برد. الگوی انبرک کف را می‌توان روی سهام، شاخص‌ها، فارکس، رمزارزها، و کامادیتی‌ها اعمال نمود.

تریدرها ممکن است انبرک کف را بیشتر در بازارهایی با معاملات پیوسته‌ی ۲۴ساعته، مانند فارکس یا رمزارز مشاهده کنند؛ یعنی جایی که کف قیمت دقیقا در ابتدای جلسه‌ی کندلی جدید شکل می‌گیرد. این موضوع بخشی از دلیل اهمیت آن است که نباید صرفا به الگوی کندلی به‌تنهایی تکیه کرد، بلکه باید روندهای بازار را در کنار سایر ابزارهای تحلیلی مورد بررسی قرار داد.

سوالات متداول

بهترین تایم‌فریم برای استفاده از الگوی انبرک کف کدام است؟

الگوهای انبرک (از جمله انبرک کف) نیز مانند سایر الگوهای شمعی در تایم‌فریم‌های بلندتر اثربخشی بیشتری دارند، مخصوصا نمودارهای روزانه، چرا که این تایم‌فریم‌ها بیشترین میزان استفاده را توسط سرمایه‌گذاران و تریدرهای خرد و حقوقی دارند. ضمن اینکه الگوی انبرک کف معمولا در تایم‌فریم‌های پایین‌تر مانند چند-دقیقه‌ای و چند-ساعته بیشتر ظاهر می‌شود، که اهمیت و نوآوری آن را کاهش می‌دهد.

آیا الگوی الگوی انبرک کف می‌تواند هم در روندهای صعودی و هم در روندهای نزولی رخ دهد؟

بله، الگوی انبرک کف از نظر فنی می‌تواند هم در روندهای صعودی و هم در روندهای نزولی رخ دهد. طی روندهای صعودی، این الگو زمانی معتبر تلقی می‌شود که پس از یک کاهش موقت و نسبتا پایدار در قیمت آن دارایی ظاهر شود؛ وضعیتی که به آن «پولبک» گفته می‌شود. در سوی مقابل، باید در پایین‌ترین نقطه‌ی آن روند نزولی رخ دهد تا یک الگوی بازگشتی صعودی معتبر محسوب شود.

آیا الگوی انبرک کف نشانه‌ی یک برگشت روند پیش‌رو است؟

اگر بخواهیم بطور کلی صحبت کنیم، بله. الگوی انبرک کف عمدتا یک الگوی بازگشتی صعودی تلقی می‌شود، مخصوصا اگر در پایین‌ترین نقطه‌ی یک روند نزولی جاری رخ دهد. هرچند، اگر در بخش پولبک یک روند صعودی رخ دهد، نشانه‌ی ادامه‌ی روند اصلی آن حرکت است (حرکت به طرف بالا). بنابراین، در روندهای صعودی نشانه‌ی برگشت یک پولبک خواهد بود، نه برگشت خود روند.

الگوی انبرک کف چقدر قابل اعتماد است؟

بستگی دارد. الگوی انبرک کف با برخورداری از یک نرخ موفقیت بالاتر زمانی که با سیگنال‌های تاییدی دیگر مانند حجم معاملات (مخصوصا برای کندل دوم)، یک میانگین متحرک همسو با الگو همراه شود، یا مواقعی که قیمت یک سطح ساختاری کلیدی را بشکند و بالای آن کلوز کند، قابل اعتمادتر تلقی می‌شود، توجه داشته باشید که همانطور که در این راهنما توضیح داده شده، حجم معاملات بالا، هم به بدنه‌ی کندل‌ها و هم به سایه‌ها سرایت می‌کند.

الگوی انبرک کف، صعودی است یا نزولی؟

الگوی شمعی انبرک کف یک ستاپ بازگشتی صعودی محسوب می‌شود که یک پایان بالقوه را برای جهت نزولی دارایی مورد نظر اعلام می‌کند. برعکس، همتایش یعنی انبرک سقف بعنوان یک الگوی بازگشتی نزولی در نظر گرفته می‌شود، که نشانه‌ی برخورد قیمت با یک "سقف" است.

چه‌کسی الگوهای انبرک را در معامله‌گری توسعه داد؟

الگوهای انبرک برگرفته از تکنیک‌های سنتی نمودارهای شمعی ژاپنی هستند که قرن‌ها در ژاپن، مخصوصا توسط دلالان برنج مورد استفاده قرار می‌گرفتند. هرچند، این استیو نیسون بود که در اوایل دهه‌ی 1990 این الگو را از طریق کتاب خود با عنوان "تکنیک‌های نمودار شمعی ژاپنی" وارد جریان اصلی تحلیل تکنیکال کرد؛ کتابی که مشخصا به بررسی دو کندل ژاپنی، از جمله الگوی انبرک کف می‌پردازد.


نظرات کاربران

برای ارسال نظر وارد شوید

جهت ارسال نظر و امتیاز، ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید.

ورود یا ثبت‌نام در فینکسفا
مرتب‌سازی نظرات بر اساس:
هیچ دیدگاهی وجود ندارد

هنوز نظری برای این مطلب ثبت نشده است.

تصویر تبلیغاتی